آموزشگاه فنی حرفه ای دکتر برد

تحلیل بنیادی یا فاندمنتال چیست؟

فهرست مطالب

این روش تحلیل سهام برخلاف تحلیل تکنیکال در نظر گرفته می‌شود؛ که جهت قیمت ها را از طریق تحلیل داده های تاریخی بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می‌کند. کسانی که علاقه‌مند به یادگیری بیشتر در مورد تحلیل بنیادی و سایر موضوعات مالی هستند؛ ممکن است بخواهند در یکی از بهترین دوره های سرمایه گذاری موجود ثبت نام کنند. شرکت فنی و مهندسی دکتربرد در دوره آموزش فارکس، به صورت کامل و جامع به آموزش انواع روش های تحلیل بازارهای سهام می‌پردازد. این دوره توسط بهترین اساتید مجرب و فعال در حوزه خود برگزار خواهد شد. از ویژگی های برجسته دوره، پشتیبانی مادام العمر و ارائه مدرک معتبر بین المللی است. در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر با مشاورین ما تماس حاصل فرمایید.

تحلیل بنیادی یا فاندمنتال چیست؟

تحلیل بنیادی یا فاندمنتال چیست؟ تحلیل بنیادی (FA)، روشی برای اندازه‌گیری ارزش ذاتی اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر چیزی را که می‌تواند بر ارزش اوراق بهادار تأثیر بگذارد؛ از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصاد خرد مانند اثربخشی مدیریت شرکت، مطالعه می‌کنند. هدف نهایی، رسیدن به عددی است که سرمایه گذار بتواند با قیمت فعلی یک اوراق بهادار مقایسه کند. با این کار مشاهده می‌نمایند؛ که آیا اوراق بهادار کمتر یا بیشتر از حد ارزش گذاری نشود. این روش تحلیل سهام برخلاف تحلیل تکنیکال در نظر گرفته می‌شو.د که جهت قیمت ها را از طریق تحلیل داده های تاریخی بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می‌کند.

موارد کلیدی

  • تحلیل بنیادی روشی برای تعیین ارزش واقعی یا “بازار منصفانه” سهام است.
  • تحلیلگران بنیادی سهامی را جستجو می کنند؛ که در حال حاضر با قیمت هایی بالاتر یا پایین تر از ارزش واقعی خود معامله می‌شوند.
  • اگر ارزش منصفانه بازار بالاتر از قیمت بازار باشد؛ سهام کم ارزش تلقی می شود. در این حالت توصیه خرید می‌دهند.
  • در مقابل، تحلیلگران فنی، اصول بنیادی را به نفع مطالعه روندهای تاریخی قیمت سهام نادیده می گیرند.

درک تحلیل بنیادی

تجزیه و تحلیل سهام مشخص کند؛ که آیا یک اوراق بهادار به درستی در بازار گسترده تر ارزش گذاری شده است یا خیر. تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً از دیدگاه کلان تا خرد انجام می‌شود. با این کار اوراق بهاداری که به درستی توسط بازار قیمت گذاری نشده‌اند؛ شناسایی می‌شوند. تحلیلگران معمولاً به ترتیب، وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت صنعت خاص را قبل از تمرکز بر عملکرد شرکت‌ها برای رسیدن به ارزش بازار منصفانه برای سهام مطالعه می‌کنند. تحلیل بنیادی از داده های عمومی برای ارزیابی ارزش سهام یا هر نوع اوراق بهادار دیگری استفاده می‌کند. به عنوان مثال، یک سرمایه گذار می‌تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد، تجزیه و تحلیل بنیادی را بر روی ارزش اوراق قرضه انجام دهد، سپس اطلاعات مربوط به صادرکننده اوراق را مطالعه کند، مانند تغییرات احتمالی در رتبه اعتباری آن. برای سهام، تحلیل بنیادی از درآمدها، رشد آتی، بازده حقوق صاحبان سهام، حاشیه سود و سایر داده ها به کار می‌روند. این کار برای تعیین ارزش اساسی شرکت و پتانسیل رشد آتی است. همه این داده‌ها در صورت‌های مالی یک شرکت موجود می‌باشد. تحلیل بنیادی اغلب برای سهام استفاده می‌شود. اما برای ارزیابی هر گونه اوراق بهاداری، از اوراق قرضه گرفته تا مشتقه، مفید خواهد بود. اگر اصول را در نظر بگیرید؛ از اقتصاد گسترده‌تر گرفته تا جزئیات شرکت، در حال انجام تحلیل بنیادی هستید.

سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی

یک تحلیلگر برای ایجاد مدلی برای تعیین ارزش تخمینی قیمت سهام یک شرکت بر اساس داده های در دسترس عموم کار می‌کند. این ارزش تنها تخمینی از نظر تحلیلگر است. از اینکه قیمت سهام شرکت در مقایسه با قیمت فعلی بازار چقدر باید ارزش داشته باشد. برخی از تحلیلگران ممکن است؛ به قیمت تخمینی خود به عنوان ارزش ذاتی شرکت اشاره کنند. اگر یک تحلیلگر محاسبه کند که ارزش سهام باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی سهام باشد. ممکن است رتبه خرید یا اضافه وزن را برای سهام منتشر کند. این به عنوان یک توصیه به سرمایه گذارانی عمل می‌کند که از آن تحلیلگر پیروی می‌کنند. اگر تحلیلگر ارزش ذاتی کمتری را نسبت به قیمت فعلی بازار محاسبه کند؛ سهام بیش از حد ارزش گذاری شده در نظر گرفته و توصیه فروش یا کم وزنی صادر می‌شود. سرمایه‌گذارانی که از این توصیه‌ها پیروی می‌کنند؛ انتظار دارند که بتوانند سهام را با توصیه‌های مطلوب خریداری کنند. زیرا چنین سهامی باید در طول زمان احتمال افزایش بیشتری داشته باشند. به همین ترتیب، انتظار می‌رود سهام‌هایی که رتبه‌بندی نامطلوب دارند؛ احتمال بیشتری برای افت قیمت داشته باشند. چنین سهامی کاندیدای حذف از پرتفوی های موجود یا اضافه شدن به عنوان، موقعیت های کوتاه هستند.

تحلیل بنیادی کمی و کیفی

مشکلی که در تعریف کلمه فاندامنتال وجود دارد؛ این است که می‌تواند هر چیزی را که مربوط به رفاه اقتصادی یک شرکت باشد را پوشش دهد. آنها به وضوح شامل اعدادی مانند درآمد و سود هستند. اما می‌توانند هر چیزی از سهم بازار یک شرکت تا کیفیت مدیریت آن را نیز شامل شوند.

عوامل بنیادی

این عوامل مختلف را می‌توان به دو دسته کمی و کیفی دسته بندی کرد. معنای مالی این اصطلاحات با تعاریف استاندارد آنها تفاوت چندانی ندارد.
  1. کمی: مربوط به اطلاعاتی که می‌تواند به تعداد و مقادیر نشان داده شود. در این زمینه، مبانی کمی اعداد سخت هستند. آنها ویژگی های قابل اندازه گیری یک کسب و کار هستند. به همین دلیل است که بزرگترین منبع داده های کمی صورت های مالی است. درآمد، سود، دارایی ها و موارد دیگر را می‌توان با دقت زیادی اندازه گیری کرد.
  2. کیفی : مربوط به طبیعت e یا استاندارد چیزی، به جای کمیت آن می‌شود. مبانی کیفی کمتر ملموس هستند. آنها ممکن است شامل کیفیت مدیران کلیدی یک شرکت، تشخیص نام تجاری آن، ثبت اختراع و فناوری اختصاصی آن باشند. نه تحلیل کیفی و نه تحلیل کمی ذاتا بهتر نیست. بسیاری از تحلیلگران آنها را با هم در نظر می‌گیرند.

اصول کیفی

چهار اصل کلیدی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در مورد یک شرکت در نظر می‌گیرند. همه کیفی هستند تا کمی. آنها عبارتند از:

مدل کسب و کار

شرکت دقیقا چه کاری انجام می دهد؟ این به آن سادگی که به نظر می‌رسد نیست. اگر مدل کسب و کار یک شرکت مبتنی بر فروش مرغ فست فود باشد؛ آیا از این راه درآمد کسب می‌کند؟ یا صرفاً هزینه های حق امتیاز و حق امتیاز را پرداخت می‌کند؟

مزیت رقابتی

موفقیت بلندمدت یک شرکت عمدتاً ناشی از توانایی آن در حفظ مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزیت های رقابتی قدرتمند، مانند نام تجاری کوکاکولا و تسلط مایکروسافت بر سیستم عامل رایانه های شخصی، خندقی در اطراف یک تجارت ایجاد می کند که به آن اجازه می‌دهد رقبا را دور نگه دارد و از رشد و سود لذت ببرد. زمانی که یک شرکت بتواند به مزیت رقابتی دست یابد؛ سهامداران آن می‌توانند برای چندین دهه پاداش خوبی دریافت کنند.

مدیریت

برخی معتقدند مدیریت مهمترین معیار برای سرمایه گذاری در یک شرکت است. اگر رهبران شرکت نتوانند به درستی برنامه را اجرا کنند؛ حتی بهترین مدل کسب و کار محکوم به فنا است. در حالی که ملاقات و ارزیابی واقعی مدیران برای سرمایه گذاران خرد سخت است. می‌توانید به وب سایت شرکت نگاه کنید. سپس رزومه مدیران ارشد و اعضای هیئت مدیره را بررسی کنید. آنها در مشاغل قبلی چقدر خوب عمل کردند؟ آیا اخیراً تعداد زیادی از سهام خود را تخلیه کرده اند؟

حاکمیت شرکتی

حاکمیت شرکتی سیاست‌های موجود در سازمان را توصیف می‌کند؛ که روابط و مسئولیت‌های بین مدیریت، مدیران و سهامداران را نشان می‌دهد. این سیاست ها در اساسنامه شرکت و آیین نامه آن به همراه قوانین و مقررات شرکت تعریف و تعیین می‌شود. شما می‌خواهید با شرکتی تجارت کنید که از نظر اخلاقی، عادلانه، شفاف و کارآمد اداره می‌شود. به ویژه توجه داشته باشید که آیا مدیریت به حقوق سهامداران و منافع سهامداران احترام می‌گذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباطات آنها با سهامداران شفاف، واضح و قابل درک است. اگر متوجه نشدید، احتمالاً به این دلیل است که آنها شما را نمی‌خواهند.

 صنعت یک شرکت

پایگاه مشتری، سهم بازار در بین شرکت‌ها، رشد صنعت، رقابت، مقررات و چرخه‌های تجاری. یادگیری در مورد نحوه عملکرد صنعت به سرمایه گذار درک عمیق تری از سلامت مالی یک شرکت می‌دهد.

صورتهای مالی

مبانی کمی که باید در نظر گرفته شود. صورتهای مالی رسانه ای است که شرکت اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را به وسیله آن افشا می‌کند. پیروان تحلیل بنیادی از اطلاعات کمی به دست آمده از صورت های مالی برای تصمیم گیری سرمایه گذاری استفاده می‌کنند. سه صورت مالی مهم عبارتند از؛ صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد:

ترازنامه

این مورد نشان دهنده سابقه دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام یک شرکت در یک مقطع زمانی خاص است. نامگذاری ترازنامه با این واقعیت است؛ که ساختار مالی یک کسب و کار به صورت زیر متعادل می شود: دارایی ها = بدهی ها + حقوق صاحبان سهام دارایی ها بیانگر منابعی هستند که کسب و کار در یک مقطع زمانی معین در اختیار یا کنترل می‌کند. این شامل مواردی مانند پول نقد، موجودی، ماشین آلات و ساختمان می‌شود. طرف دیگر معادله نشان دهنده ارزش کل تامین مالی می‌باشد؛ که شرکت برای به دست آوردن آن دارایی ها استفاده کرده است. تامین مالی در نتیجه بدهی ها یا حقوق صاحبان سهام ایجاد می‌شود. بدهی ها نشان دهنده این است که؛ باید بازپرداخت شوند. در حالی که حقوق صاحبان سهام نشان دهنده ارزش کل پولی است؛ که صاحبان آن به تجارت کمک کرده اند. از جمله سود انباشته، که سود حاصل از سال های گذشته است.

صورت درآمد

در حالی که ترازنامه در بررسی یک کسب و کار رویکردی فوری دارد. صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می‌کند. از نظر فنی، می‌توانید ترازنامه برای یک ماه یا حتی یک روز داشته باشید. اما فقط گزارش‌های سه ماهه و سالانه شرکت‌های دولتی را مشاهده خواهید کرد. صورت سود و زیان اطلاعاتی را درباره درآمدها، هزینه ها و سودی که در نتیجه عملیات کسب و کار برای آن دوره ایجاد شده است، ارائه می‌دهد.

گزارش گردش وجه نقد

صورت جریان های نقدی نشان دهنده؛ سابقه ای از جریان های نقدی ورودی و خروجی یک واحد تجاری در یک دوره زمانی معین است. به طور معمول، صورت جریان های نقدی بر فعالیت های مرتبط با پول نقد زیر تمرکز می‌کند:
  • وجه نقد ناشی از سرمایه گذاری (CFI): وجه نقد مورد استفاده برای سرمایه گذاری در دارایی ها و همچنین عواید حاصل از فروش سایر مشاغل، تجهیزات یا دارایی های بلند مدت.
  • نقدی حاصل از تامین مالی (CFF): وجه نقد پرداخت شده یا دریافتی از صدور و استقراض وجوه
  • جریان نقد عملیاتی (OCF): وجه نقد حاصل از عملیات روزانه تجاری
صورت جریان نقدی مهم است. زیرا برای یک کسب و کار بسیار دشوار است؛ که وضعیت نقدی خود را دستکاری کند. حسابداران پرخاشگر کارهای زیادی می‌توانند برای دستکاری درآمد انجام دهند. اما جعل پول نقد در بانک سخت است. به همین دلیل، برخی از سرمایه گذاران از صورت جریان نقدی به عنوان نتیجه بیشتر استفاده می‌کنند.

معیار سنجش عملکرد یک شرکت

تحلیل بنیادی بر استفاده از نسبت‌های مالی برگرفته از داده‌های صورت‌های مالی شرکت، برای استنتاج در مورد ارزش و چشم‌انداز شرکت تکیه دارد.

مفهوم ارزش ذاتی

یکی از مفروضات اولیه، تحلیل بنیادی این است. قیمت فعلی از بازار سهام اغلب به طور کامل ارزش شرکت را که توسط داده های در دسترس عموم پشتیبانی می‌شود؛ منعکس نمی‌کند. فرض دوم این است؛ که ارزش منعکس شده از داده های بنیادی شرکت به احتمال زیاد به ارزش واقعی سهام نزدیک تر است. تحلیلگران اغلب از این ارزش واقعی فرضی به عنوان ارزش ذاتی یاد می‌کنند. با این حال، باید توجه داشت که این استفاده از عبارت ارزش ذاتی به معنای چیزی متفاوت در ارزش گذاری سهام نسبت به معنای آن در زمینه های دیگر مانند معاملات اختیار است. قیمت گذاری گزینه از یک محاسبه استاندارد برای ارزش ذاتی استفاده می‌کند. با این حال، تحلیلگران مدل های پیچیده مختلف برای رسیدن به ارزش ذاتی آنها برای یک سهام به کار می‌برند. یک فرمول واحد که به طور کلی پذیرفته شود؛ برای رسیدن به ارزش ذاتی یک سهام وجود ندارد.

نقدهای تحلیل بنیادی

بزرگترین انتقادات تحلیل بنیادی عمدتاً از دو گروه است: طرفداران تحلیل تکنیکال و معتقدان به فرضیه بازار کارآمد.

تحلیل فنی

تجزیه و تحلیل فنی دیگر شکل اولیه تحلیل امنیتی است. به زبان ساده، تحلیلگران فنی سرمایه گذاری خود یا به عبارت دقیق تر، معاملاتشان را صرفاً بر اساس حرکت قیمت و حجم سهام قرار می‌دهند. با استفاده از نمودارها و سایر ابزارها، آنها با سرعت حرکت می‌کنند و اصول را نادیده می‌گیرند. یکی از اصول اساسی تحلیل تکنیکال این است که بازار همه چیز را تخفیف می‌دهد. تمام اخبار در مورد یک شرکت از قبل در سهام قیمت گذاری می‌شود. بنابراین، حرکات قیمت سهام بینش بیشتری نسبت به اصول اساسی خود کسب و کار می‌دهد.

فرضیه بازار کارآمد

پیروان فرضیه بازار کارآمد (EMH)، با این حال، معمولاً با تحلیلگران بنیادی و تکنیکی اختلاف نظر دارند. فرضیه بازار کارآمد ادعا می‌کند؛ اساساً شکست دادن بازار از طریق تحلیل بنیادی یا تکنیکی غیرممکن است. از آنجایی که بازار به طور کارآمد همه سهام را به طور مداوم قیمت گذاری می‌کند؛ هر فرصتی برای بازدهی مازاد تقریباً بلافاصله توسط بسیاری از شرکت کنندگان در بازار کاهش می‌یابد. این امر باعث می‌شود که هیچ کسی در بلندمدت عملکرد بهتری از بازار نداشته باشد.

نمونه هایی از تحلیل بنیادی

برای مثال شرکت کوکاکولا را در نظر بگیرید. هیچ تحلیلی از کوکاکولا بدون شناخت برند آن کامل نیست. هر کسی می‌تواند شرکتی راه اندازی کند؛ که شکر و آب می فروشد. اما تعداد کمی از شرکت ها را میلیاردها نفر می‌شناسند. انگشت گذاشتن روی ارزش برند Coke دشوار است. اما می‌توانید مطمئن باشید که این یک عنصر ضروری است که به موفقیت مداوم شرکت کمک می‌کند. یک تحلیل بنیادی با ارزیابی ارزش دارایی‌ها، جریان‌های درآمد، بدهی‌ها و بدهی‌های کوکاکولا آغاز می‌شود. CSIMarket، یک منبع محبوب تحقیقات مالی، با مقایسه معیارهای عینی مانند درآمد، سود و رشد، به ویژه در زمینه صنعت نوشیدنی گسترده‌تر، آغاز می‌شود. با توجه به اینکه درآمد کوکاکولا در سه ماهه دوم سال 2021 به میزان 41 درصد رشد داشته. در حالی که صنعت نوشابه سازی تنها شاهد رشد 25 درصدی درآمد بوده است. یک تحلیلگر بنیادی می‌تواند استنباط کند که شرکت کوکاکولا در موقعیت بهتری برای کسب سود در بازار فعلی قرار دارد.

مراحل تحلیل بنیادی چیست؟

به طور کلی، تحلیل بنیادی شرکت‌ها را با نگاهی به صورت‌های مالی شرکت و بررسی نسبت‌های مختلف و سایر معیارها ارزیابی می‌کند. این برای تخمین ارزش ذاتی یک شرکت بر اساس درآمدها، سود، هزینه ها، ساختار سرمایه، جریان های نقدی و غیره. سپس معیارهای شرکت را می توان با همتایان و رقبای صنعت مقایسه کرد. در نهایت، اینها را می‌توان با بازار گسترده تر یا محیط اقتصادی بزرگتر مقایسه کرد.

چه کسی از تحلیل بنیادی استفاده می‌کند؟

تحلیل بنیادی عمدتاً توسط سرمایه گذاران بلندمدت یا ارزشی برای شناسایی سهام با قیمت مناسب و آنهایی که دارای چشم انداز مطلوب هستند، استفاده می‌شود. تحلیلگران سهام همچنین از تحلیل بنیادی برای ایجاد اهداف قیمتی و توصیه هایی به مشتریان مانند خرید، نگهداری یا فروش استفاده خواهند کرد. مدیران شرکت و حسابداران مالی نیز از تحلیل مالی برای تجزیه و تحلیل و افزایش کارایی عملیاتی و سودآوری شرکت و مقایسه شرکت با رقبا استفاده خواهند کرد. وارن بافت، یکی از مشهورترین سرمایه گذاران ارزشی جهان، ترویج دهنده تحلیل بنیادی است.

تحلیل بنیادی چه تفاوتی با تحلیل تکنیکال دارد؟

تجزیه و تحلیل تکنیکال هیچ گونه بررسی صورتهای مالی یا تجزیه و تحلیل نسبتی در زیر سر یک شرکت نمی‌کند. در عوض، معامله‌گران فنی به الگوهای نمودار نسبتاً کوتاه‌مدت نگاه می‌کنند تا سیگنال‌های قیمت، روندها و معکوس‌ها را شناسایی کنند. معامله گران فنی تمایل دارند در موقعیت های کوتاه مدت وارد شوند و لزوماً به دنبال ارزش گذاری بلندمدت نیستند. انگیزه پشت تحلیل تکنیکال عمدتاً توسط روانشناسی بازار هدایت می‌شود.

آیا تحلیل بنیادی همیشه کار می‌کند؟

نه. مانند هر استراتژی یا تکنیک سرمایه گذاری دیگری، تحلیل بنیادی همیشه موفق نیست. فاندامنتال نشان می‌دهد؛ که ارزش‌گذاری یک سهام کم است. تضمین کننده افزایش سهام آن به زودی نمی‌باشد. همه چیز به این سادگی نیست. در واقعیت، رفتار قیمت واقعی تحت تأثیر عوامل بی‌شماری است که ممکن است تحلیل بنیادی را تضعیف کند.
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
خروج از نسخه موبایل